اگر واقعا دنبال مشتري هستيد، فرق نمي‌كند پيتزا بپزيد يا مغازه‌دار باشيد
مدیریت - بازاریابی- گردشگری- توسعه شهری
سید سجاد اسبقی- کارشناسی ارشد MBA دانشگاه تبریز
درباره وبلاگ


سیدسجاداسبقی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی(گرایش بازاریابی بین الملل) سلام بر دوستان عزیز این وبلاگ با هدف تبادل اطلاعات در زمینه مدیریت - بازاریابی - گردشگری در خدمت کلیه دوستان خواهد بود.کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی حس جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است امیدوارم از راهنمائی دوستانی که دستی به قلم دارند بی نصیب نمونم. نیستم محتاج نگاهی که بلغزد بر من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد.... .هر کس به چیزی تبدیل می شود که بدان عشق می ورزد.اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می شود اگر هدفی را دوست بدارد ،به آن هدف تبدیل می شوداگر به فردی عشق ورزد آن فرد می شود اگر به خدا عشق بورزد خدایی می شود وحال انتخاب با ماست .
آخرین مطالب
نويسندگان

نبش كوچه خانه‌اي نسبتا قديمي بود كه چند سال پيش تخريب شد و جايش يك برج مسكوني احداث كردند كه طبقه همكفش هم يك مغازه است. بعد از مدتي پسر جواني يك پيتزا فروشي را در آن داير كرد.
دو-سه بار تلفني و حضوري از آنها پيتزا خريدم كه آن هم از روي اجبار و تنبلي خودم بود! مي توان گفت آنها به خاطر برخورد بد و حق به جانبشان يك مشتري را از دست دادند.

مدتي بود كركره پيتزا فروشي پايين بود! مي شد نتيجه گرفت پيتزافروش به كار خود علاقه نداشته، و احتمالا به همين خاطر با مشتريان هم برخورد بدي داشته و در نهايت در جلب مشتري موفق نشده است. ماه قبل ديدم كه جاي پيتزا فروش يك مغازه خوار و بار فروشي يا سوپر ماركت كوچك درست كرده‌اند! خوشحال شدم كه ديگر لازم نيست دو سه كوچه بالاتر بروم.

ديروز موقع برگشت جهت خريد دستكش ظرفشويي(مدتهاست فست فود خوري را كنار گذاشته‌ام؛ يكي از تبعاتش اين است كه كار ظرفشويي‌ات زياد مي‌شود!)براي اولين بار وارد مغازه مزبور شدم و ديدم همان پيتزا فروش اين بار در قامت يك سوپري ظاهر شد! مي خواستم برگردم! ولي به هرحال به او گفتم دستكش داريد؟ گفت بله، چه سايزي مي خواهي؟ من هم كه بار اول بود در عمرم دستكش مخصوص ظرفشويي مي گرفتم دستم را نشانش دادم و گفتم فكر مي كند به دست من چه سايزي مي خورد؟ او(فروشنده) هم نگاه عاقل اندر سفيهي (به مشتري) كرد و گفت من از كجا بدانم سايز دستت چيست؟

من هم از خريد منصرف شدم. احتمالا آقاي پيتزافروش سابق به زودي در اين كارش هم موفقيتي كسب نخواهدكرد. مي‌توان حدس زد سرمايه اين كارها را با زحمت و تلاش به دست نياورده، و نمي داند به هر دليل هم كه شده نبايد مشتري را دست بياندازد! براي به دست آوردن مشتري ثابت فرق نمي كند، شما پيتزا فروش باشيد يا مغازه‌دار يا تعميركار يا آرايشگر يا مهندس و دكتر و ... .  در اين دوره و زمانه مغازه دار هم بايد اطلاعاتي را در مورد كالاهايي كه مي فروشد بداند. البته بايد اذعان كرد توقعي هم نيست يك مغازه‌دار در مورد همه اجناس فروشگاهش اطلاعات تمام و كمال داشته باشد ولي با كمال متانت و ادب مي تواند برخورد بهتري داشته‌باشد. البته مثل بعضي از فروشندگان لباس و كفش هم نبايد اطلاعات غلط بدهد و به اصطلاح از آن سوي پشت بام بيافتد! اين‌ دسته از فروشندگان هم فكر مي‌كنند اين اولين و آخرين باري‌است كه مشتري مي‌‌آيد و با تعريف و تمجيد بيش از انداره در مورد كيفيت كالا و تيپ مشتري به هر طريق ممكن مي خواهند جنسشان را بفروشند يا به بيان خودشان بياندازند!

رفتم به مغازه آشنا ولي دورتر قبلي. صاحب مغازه قديمي گفت مثل اينكه چيزهايي روي بسته‌بندي نايلوني دستكش‌ها نوشته. توليد كننده دستكش طرح جالبي براي مشخص كردن سه سايز اسمال، مديوم و لارج روي نايلون چاپ كرده بود. با گذاشتن كف دست روي محلي كه مشخص شده بود سايز دست هم تعيين مي‌شد. ولي وقتي به به خانه آمدم و بسته‌بندي را باز كرده، دستكش به دست شده و با اشتياق(!) مشغول شستن ظروف شدم، تازه متوجه شدم درجه‌بندي توليدكننده خالي از ايراد نبوده‌است. من ظرف‌ها را  كاملا هدفمند مي‌شستم، ولي انگشت دستكشها همديگر را! احتمالا توليد‌كننده، مقياس سايز دستكش‌ها را از جايي ديگر الگوبرداري صرف كرده‌، يا اينكه گرافيست بسته‌بندي، عكس را بدون آگاهي طراح اصلي، يك Resize مختصر كرده!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

پيوندها